-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر نیست در این میکدهها دور تمامی قانع چو هلالیم به نصف خط جامی
2 در ملک قناعت به مه و مهر مپرداز گر نان شبی هست و چراغ سر شامی
3 این باغ چه دارد ز سر و برگ تعین تخم، آرزوی پوچ و، ثمر، فطرت خامی
4 بنیاد غرور همه بر دعوی پوچ است در عرصهٔ ما تیغکشیدهست نیامی
5 شاهان بهنگین غره، گدایان به قناعت هستی همه را ساخته خفتکش نامی
6 عبرت خبری میدهد از فرصت اقبال این وصل نه زانهاست که ارزدبه پیامی
7 دلها همه مجموعهٔ نیرنگ فسونند هر دانهکه دیدی گرهی بود به دامی
8 هستی روش ناز جنون تاز که دارد میآیدم از گرد نفس بوی خرامی
9 تا مهر رخش از چه افق جلوه نماید گوش همه پرکرده صدای لب بامی
10 آفاق ز پرواز غبارم مژه پوشید زین سرمه به هر چشم رسیدهست سلامی
11 بیدل چه ازل کو ابد، از وهم برون آی درکشور تحقیق نه صبح است و نه شامی