نیست او را سر موئی سر سودائی از شاطرعباس صبوحی غزل 8

شاطرعباس صبوحی

آثار شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

نیست او را سر موئی سر سودائی ما

1 نیست او را سر موئی سر سودائی ما کار شد سخت، مگر بخت کند یاری ما

2 تا به آهوی ختن، نسبت چشمت دادند شهره گردید به هر شهر، خطا کاری ما

3 گر بدادیم بهای دهنت نقد روان سود بردیم که شد هیچ خریداری ما

4 همه شب تا به سحر، از غم رویت شادیم به امیدی که بیائی تو به غمخواری ما

5 چند آزار دل ما دهی، ای راحت جان راحت جان مگرت هست، دل آزاری ما؟

6 تو که چون سرو، ز آسیب خزان آزادی چه غمی باشدت از حال گرفتاری ما؟

7 چشم فتّان تو را دوش، بدیدم در خواب ای بسا فتنه که برخاست ز بیداری ما

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر