از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست از کلیم غزل 101

از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست

1 از کمی مشتری جنس سخن خوار نیست تحفه گرانقیمت است جوش خریدار نیست

2 دست قضا همچو شمع در چمن خوشدلی گل بسری می زند کش غم دستار نیست

3 گاهی خاشاک سیل، گاه خس شعله باش ساکن یک مرحله، سالک اطوار نیست

4 خاطر روشندلان، زخم جفا می خورد صیقل آئینه جز مرهم زنگار نیست

5 چشم پریشان نظر، عاشق هر جائیست دیده اگر بسته نیست، لایق دیدار نیست

6 پست و بلند سخن تابع احوال ماست ناله کنج قفس نغمه گلزار نیست

7 غمزه او مست ناز، نرگس او ناتوان غیر پرستار مست بر سر بیمار نیست

8 عاشق دلباخته باک ندارد، کلیم سنگ ستم گو ببار شیشه چو دربار نیست

عکس نوشته
کامنت
comment