زوالی نیست دست پیشتر از اسیر شهرستانی غزل 19

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

زوالی نیست دست پیشتر را

1 زوالی نیست دست پیشتر را زدم در پرده راه هر نظر را

2 اگر سرد است اگر گرم است خونم به هر رگ بسته دست نیشتر را

3 برآید گرد اگر دریا و ازکان شکستی کی رسد آب گهر را

4 جنون نقش نگین خویش دارد نهان لوح طلسم خیر و شر را

5 پشیمانی مبارک باد تحسین بکش این مست از خود بی خبر را

6 بسی در دیده دل سیرکردم یکی دیدم سواد خیر و شر را

7 اسیر از موجه شوقی به ساحل شکستم کشتی بحر خطر را

عکس نوشته
کامنت
comment