- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خارخار وصل گلم دل فگار نیست محرومیام گلیست کش آسیب خار نیست
2 بیبهره نیست چشم هوس هم ز نور حسن آیینه را به روی بد و نیک کار نیست
3 خورشید هیچکاره بود در دیار تو این عرصه بیش جلوهگه یک سوار نیست
4 چون آفتاب با همه صافم ز دوستی بر روی هیچ آینه از من غبار نیست
5 احوال من در آینه روشن نمیشود حال درون ما ز برون آشکار نیست
6 دانسته بگذرم ز خوشیهای خود مرا دیگر دماغ ناخوشی روزگار نیست
7 جسمم غبار گشت و درآمیخت با نسیم فرسودم و هنوز ز عشقم قرار نیست
8 قدسی ز رحم نیست گرت هجر دیر کُشت داند که کشتنی بتر از انتظار نیست