1 ای همه نیستها به صنع تو هست هستها با کمال ذات تو نیست
2 نیست یک دم که بنده خاقانی غرقهٔ فیض مکرمات تو نیست
1 دلم در بحر سودای تو غرق است نکو بشنو که این معنی نه زرق است
2 فراقت ریخت خونم این چه تیغ است نفاقت سوخت جانم این چه برق است
1 رویم ز گریه بین چو گلین کاه زیر آب از شرم روی توست رخ ماه زیر آب
2 ماهی تنی و میکنی از اشک من گریز نه ماهیان کنند وطن گاه زیر آب
1 طاقتی کو که به سر منزل جانان برسم ناتوان مورم و خود کی به سلیمان برسم
2 خضر لب تشنه در این بادیه سرگردان داشت راه ننمود که بر چشمهٔ حیوان برسم