1 چرخ پرویز نیست آتش بیز نه ممری درو نه جای گریز

2 شفقش خون مردم دانا افقش ساغری ز خون لبریز

3 هر طرف می برد هراسانم قهر مریخ با بلارک تیز

4 خبرم نیست تا کجا کشدم نتوان کرد از قضا پرهیز

5 در خسک خانه های هندم سوخت یاد صنعان و مکه و تبریز

6 به سلامت کسی نبرد ایمان زین زمین سیاه کافرخیز

7 از مداین شناس و آثارش حسن شیرین و عشرت پرویز

8 ظاهر از بیستون هنوز شود شور فرهاد و شیهه شبدیز

9 از اقامت شدم گرانجان کو طبل شب گیر و ناله شب خیز

10 برد قصب السبق ز من پیری دیر بر رخش می زنم مهمیز

11 کار در دست ما «نظیری » نیست با قضا نیست هم مجال ستیز