1 افتاده کلاه از سر و ناموسم نیست در بتکده دستانم و ناقوسم نیست
2 گر عزت و ناز رفت و گر خلوت و ساز بر هرچه بجز تو رفت افسوسم نیست
1 می باش و از مزاج حریفان نشان طلب با طبع هر که راست نیابی کران طلب
2 چون ره بری به صحبت نیکان گران مباش جایت اگر به صدر دهند آستان طلب
1 عشق است که علم دو جهان مختصر اوست مجموعه احوال دو عالم خبر اوست
2 صد راهزنم در صف اندیشه نشسته حرز دل آگاه نشین از نظر اوست
1 گل خلعت نو داد دگر شاخ کهن را بر سلطنت حسن سجل ساخت چمن را
2 شاخ گل خوش بو به ره باد سحرگاه بگشود سر نافه غزالان ختن را