شب شد ای خواجه از جلال الدین محمد مولوی غزل 2145

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو

1 شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو یار خوش آواز تو آن خوش دم و شش تار تو کو

2 یار لطیف تر تو خفته بود در بر تو خفته کند ناله خوش خفته بیدار تو کو

3 گاه نماییش رهی گوش بمالیش گهی دم ز درون تو زند محرم اسرار تو کو

4 زنده کند هر وطنی ناله کند بی‌دهنی فتنه هر مرد و زنی همدم گفتار تو کو

5 دست بنه بر رگ او تیز روان کن تک او ای دم تو رونق ما رونق بازار تو کو

عکس نوشته
کامنت
comment