- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب است و بساط عیش، به خوبی مرتب است شبی را که جان در او، به رقص آید امشب است
2 به هجران و وصل دوست، دل و تن مرکب است دل از وصل در نشاط، تن از هجر در تب است
3 دلافروز ماه من کجایی که شب رسید زمان تعب گذشت، اوان طرب رسید
4 عجموار باده ده که عید عرب رسید دل و جان بدسگال زمحنت به لب رسید
5 از این عید و جشن شد دل خسته شادمند زهی عید دلفروز، زهی جشن ارجمند
6 ایا آنکه عارضت نشاطی است بی گزند درین محفل سرور ز لب ده گلاب و قند
7 به شعبان مه ای ندیم، دل و جان منور است بسی این خجسته ماه دلاویز و دلبر است
8 ز دیگر شهور دهر به رتبت فزونتر است بلی افتخار او به فرزند حیدر است
9 حسین آنکه از رخش دل شیعه روشن است به تاریکی ضلال، رخش نور معلن است
10 خود این گفتهٔ نبی به گیتی مبرهن است که باشم من از حسین، حسین نیز از من است
11 به خاک در حسین ز جان انتساب ماست به کویش امید ماست، به سویش حساب ماست
12 به تعدیل رای او صواب و عقاب ماست حسین آسمان ماست، حسین آفتاب ماست
13 حسین آنکه حق ستود به فضل و تکرمش حسین آنکه داد حق به گیتی تقدمش
14 فزود آبروی دین، ز خاک تیممش خیال رخش به چرخ گذر کرد و انجمش
15 خوش آندم که بگذربم ز شادی به کوی او بریم از سر نیاز دل و جان به سوی او
16 کنون از مزار طوس بجوئیم بوی او که این چشمهٔ حیات بود زآب جوی او
17 رضا نور معلن است، رضا فیض مطلق است رضا ماه روشن است، رضا شاه بر حق است
18 از او شرع پاک را جمال است و رونق است بدو بازگشت ماست، بلی این محقق است