3 اثر از مسمطات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مسمطات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / مسمطات ملک‌الشعرا بهار

مسمطات ملک‌الشعرا بهار

1 انگور شد آبستن هان ای بچهٔ حور برخیز و به گهواره فکن بچهٔ انگور

2 چندانش مهل کز دم دی گردد رنجور کامد دی و افسرد دم ماه و دم هور

3 برکرد سیه ابر، سر ازکوه نشابور واراست ز خوارزم سپه تا در بلغار

4 در هر باغ از برف و شاقی و نقیبی است بر هر شاخ از زاغ خروشی و نعیبی است

1 زال زمستان‌ گریخت از دم بهمن آمد اسفند مه به فر تهمتن

2 خور به‌فلک ‌تافت‌ همچو رای ‌پشوتن آتش زردشت دی فسرد به گلشن

3 قائد نوروز چتر آینه گون زد ماه سفندار مذ طلایه برون زد

4 ساری منقار و ساق پای به خون زد هدهد بر فرق تاج بوقلمون زد

1 ای نگار روحانی‌، خیز و پرده بالا زن در سوادق لاهوت کوس لا و الا زن

2 در ترانهٔ معنی دم ز سر مولا زن وانگه از غدیر خم بادهٔ تولا زن

3 کز صفای او روشن جان باده‌ نوش امد در خم‌ غدیر امروز باده‌ای به جوش آمد

4 کان صنم که از عشاق برده عقل‌ و هوش آمد وان مبشر رحمت باز در خروش آمد

1 پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود که از این کار جز ادبار نگردد مشهود

2 جودکن در ره مشروطه که گردی مسجود «‌شرف مرد به ‌جود است و کرامت به‌ سجود»

3 ملکا جور مکن پیشه و مشکن پیمان که مکافات خدائیت بگیرد دامان

4 خاک بر سر کندت حادثهٔ دور زمان «‌خاک مصر طرب‌انگیز نبینی که همان‌»

1 مژده که آمد برون خاطر ما ز انتظار مژدهٔ فتح‌الفتوح داد به ما کردگار

2 حق در رحمت گشود بر دل امیدوار فتح به ما شد قرین‌، بخت به ما گشت‌ یار

3 ناصر ملت نمود فتحی بس نامدار هذا فتحٌ قریب‌، هذا نصرٌ مبین

4 باز به ما یار گشت نصرت دادار ما عاقبتی نیک داد کوشش بسیار ما

1 شاه نو بر تختگه ماوا گرفت بار دیگر حق به مرکز جا گرفت

2 بار دیگر کار ما بالا گرفت آتش اندر خصم بی‌پروا گرفت

3 کام مفسد مظهر خمیازه شد شهر ظلم و جور بی‌دروازه شد

4 نام آزادی بلندآوازه شد حمد یزدان‌، جان ملت تازه شد

1 فلق لیل‌الفراق‌، وریح وصل تفوح وصاح دیک‌الصباح‌، فقم لاجل‌الصبوح

2 زان می گلگون بیار، نهفته از عهد نوح کوکب برج ظفر گوهر درج فتوح

3 نیرو بخشای تن‌، راحت‌افزای روح نه‌ جان که انباز جان‌، نه‌ خون که‌ همرنگ خون

4 خیز که آزادوار روز و شبان می زنیم هرکه کند منع می تاخته بر وی زنیم

1 هیچ دانی که چه کردیم به مادر من و تو یا چه کردیم بهم‌، جان برادر من و تو

2 سعی کردیم به وبرانی کشور من و تو رو، که اف بر تو و من باشد و تف بر من و تو

3 هر دومان مایهٔ ننگیم امان از من وتو من و تو هر دو جفنگیم امان از من و تو

4 از همان اول‌، ما و تو بهم رنگ زدیم وز سر جهل بهم حیله و نیرنگ زدیم

1 مژده که روی خدا ز پرده برآمد آیت داور به خلق جلوه گر آمد

2 بی‌خبران را ز فیض کل خبر آمد مظهرکل در لباس جزء درآمد

3 شعشعه گسترد جلوهٔ صمدانی گشت عیان سرّ صادرات نهانی

4 طاق طلب را قویم گشت مبانی شاهد غیبی رسید و داد نشانی

1 شب است و بساط عیش، به خوبی مرتب است شبی را که جان در او، به رقص آید امشب است

2 به هجران و وصل دوست‌، دل و تن مرکب است دل از وصل در نشاط‌، تن از هجر در تب است

3 دل‌افروز ماه من کجایی که شب رسید زمان تعب گذشت‌، اوان طرب رسید

4 عجم‌وار باده ده که عید عرب رسید دل و جان بدسگال زمحنت به لب رسید

آثار ملک‌الشعرا بهار

3 اثر از مسمطات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مسمطات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.