1 مژده که آمد برون خاطر ما ز انتظار مژدهٔ فتحالفتوح داد به ما کردگار
2 حق در رحمت گشود بر دل امیدوار فتح به ما شد قرین، بخت به ما گشت یار
3 ناصر ملت نمود فتحی بس نامدار هذا فتحٌ قریب، هذا نصرٌ مبین
4 باز به ما یار گشت نصرت دادار ما عاقبتی نیک داد کوشش بسیار ما
1 شبی در محفلی با آه و سوزی شنیدستم که مرد پارهدوزی
2 چنین می گفت با پیر عجوزی گلی خوش بوی در حمام روزی
3 گرفتم آن گل و کردم خمیری خمیری نرم و نیکو چون حریری
4 معطر بود و خوب و دلپذیری بدو گفتم که مشکی یا عبیری
1 مهرگان آمد و دشت و دمن در خطر است مرغکان نوحه برآرید چمن درخطر است
2 چمن از غلغلهٔ زاغ و زغن در خطر است سنبل وسوسن و ریحان وسمن درخطر است
3 بلبل شیفتهٔ خوب سخن در خطر است ای وطنخواهان زنهار وطن در خطر است
4 خانهات یکسره وبرانه شد ای ایرانی مسکن لشکر بیگانه شد ای ایرانی
1 مژده که روی خدا ز پرده برآمد آیت داور به خلق جلوه گر آمد
2 بیخبران را ز فیض کل خبر آمد مظهرکل در لباس جزء درآمد
3 شعشعه گسترد جلوهٔ صمدانی گشت عیان سرّ صادرات نهانی
4 طاق طلب را قویم گشت مبانی شاهد غیبی رسید و داد نشانی
1 جمهوری -ایران چو بود عزت احرار سردار سپه مایهٔ -حیثیت احرار
2 ننگاست - کهننگین شود این نیت احرار اینصحبتاصلاحوطننیست کهجنگست
3 ازکار قشون - کشور ایران شده گلزار حال خوش -ایران شده مشهور در اقطار
4 از ما چه توقع -به قبال صف قاجار کاین فرقه برین گله شبان نیست پلنگست
1 انگور شد آبستن هان ای بچهٔ حور برخیز و به گهواره فکن بچهٔ انگور
2 چندانش مهل کز دم دی گردد رنجور کامد دی و افسرد دم ماه و دم هور
3 برکرد سیه ابر، سر ازکوه نشابور واراست ز خوارزم سپه تا در بلغار
4 در هر باغ از برف و شاقی و نقیبی است بر هر شاخ از زاغ خروشی و نعیبی است
1 پادشاها ز ستبداد چه داری مقصود که از این کار جز ادبار نگردد مشهود
2 جودکن در ره مشروطه که گردی مسجود «شرف مرد به جود است و کرامت به سجود»
3 ملکا جور مکن پیشه و مشکن پیمان که مکافات خدائیت بگیرد دامان
4 خاک بر سر کندت حادثهٔ دور زمان «خاک مصر طربانگیز نبینی که همان»
1 ای گلبن زرد نیم مرده وی باغچهٔ خزان رسیده
2 ای بلبل داغ دل شمرده وی لالهٔ زار داغ دیده
3 ای سبزهٔ چهرهٔ زردکرده صد تیرگی از خزان کشیده
4 وی کام دل از چمن نبرده وی طعنه ز باغبان شنیده
1 چار ماه است که مهمل شده کار بلدی آخر این قوم ندادند قرار بلدی
2 گشته از غصه و غم زرد عذار بلدی خفته در خاک عدم جسم نزار بلدی
3 نرود فاتحه خوانی به مزار بلدی آه و صد آه براین حالت زار بلدی
4 نه به مشهد بلدی ماند و نه در ری بلدی ما ندانیم که آباد شود کی بلدی
1 مه شوال بیاراست سپاهی ز انجم داد دیشب به مه روزه یک اولتیماتوم
2 گفت بایکوتا عمومی را بر دار زخم در خمخانه کن آزاد به روی مردم
3 هم خود از ملک ده استعفا تا پاس نهم ورنه ار پاس دهم باش خود آماده به جنگ
4 کرد عید رمضان بر زبرتخت جلوس ز می و مطربش اردو، زنی و چنگش کوس