هرگز برخت سیر نگاهی از بابافغانی شیرازی غزل 257

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

هرگز برخت سیر نگاهی نتوان کرد

1 هرگز برخت سیر نگاهی نتوان کرد وز بیم کسان پیش تو آهی نتوان کرد

2 روزی که بنادیدن رویت گذرانم شرح غم آن روز بماهی نتوان کرد

3 خنجر مفگن بر من و خلقی مکش از رشک از بهر یکی قصد سپاهی نتوان کرد

4 سودی نبود زین همه افسون محبت چون در دل سنگین تو راهی نتوان کرد

5 ای شاخ گل از سایه ی لطف تو چه حاصل گر تربیت برگ گیاهی نتوان کرد

6 چون جا دهدت در دل پر درد فغانی محنتکده را منزل شاهی نتوان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment