1 آن جان من و روان مردم خون کرد روان ز جان مردم
2 چشم سیهش ز عین مستی شد فتنه خاندان مردم
3 ذکر لب لعل شکرینش شیرین شده بر زبان مردم
4 پیوسته خیال خال خطش در دیده خون فشان مردم
5 ای شاهدی ار تو چشم داری در دیده بجو نشان مردم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا سودای گیسویت به جنون میکشد مرا
2 گر به وعدههای دل خلافت کشد رواست سوی سراب سوز درون میکشد مرا
1 کردی ز غم آباد چو کاشانۀ ما را بازآ و ببین مونس هم خانه ما را
2 مگذار که ویرانه شود از غم هجران آباد چو کردی دل ویرانه ما را
1 تا دل نظری به حال خود کرد جز درد و غم نگار خود کرد
2 گر خاک سری فدای تو شد بگذر ز گناهش ار چه بد کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **