- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل دیوانگیم هست و سر ناباکی که نه کاریست شکیبایی و اندهناکی
2 سر به خمخانه تشنیع فرو خواهم برد خرقه گو در بر من دست بشوی از پاکی
3 دست در دل کن و هر پرده پندار که هست بدر ای سینه که از دست ملامت چاکی
4 تا به نخجیر دل سوختگان کردی میل هر زمان بسته دلی سوخته بر فتراکی
5 انت ریان و کم حولک قلب صاد انت فرحان و کم نحوک طرف باکی
6 یا رب آن آب حیات است بدان شیرینی یا رب آن سرو روان است بدان چالاکی
7 جامهای پهنتر از کارگه امکانی لقمهای بیشتر از حوصله ادراکی
8 در شکنج سر زلف تو دریغا دل من که گرفتار دو مار است بدین ضحاکی
9 آه من باد به گوش تو رساند هرگز که نه ما بر سر خاکیم و تو بر افلاکی
10 الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
11 سعدیا آتش سودای تو را آبی بس باد بی فایده مفروش که مشتی خاکی