1 منم که خون جگر، لالهزار باغ من است جراحتی که ز مرهم فزوده داغ من است
2 به دست عشق چنان کردهام پی خود گم که گم شود پی آن کس که در سراغ من است
1 نشسته بر سر کویی و فتنه بر پا نیست ز حیرت تو کسی را به جنگ پروا نیست
2 ز چشمم از به کناری، نشو ز طوفان امن کنار چشم من است این، کنار دریا نیست
1 شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیست خون جگر به جای میام در ایاغ نیست
2 شکر خیال روی تو گویم، که کلبهام شب زیر بار منت شمع و چراغ نیست
1 نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب نیست در دل من غنچه پیکان او نایاب نیست
2 جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست