-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم امروز و یکی مطرب و جایی خالی شیشه یی پر ز می و صحن سرایی خالی
2 خانه یی خرد، و لیکن چون نگارستانی خوش و از زحمت هر خانه خدایی خالی
3 نرد و شطرنج بدست آید و در شیوۀ خویش راستی نیست هم از برگ و نوایی خالی
4 خیز جانا و بیا تا سه بسه بنشینیم که نباشند حریفان ز بلایی خالی
5 بوفا بر تو که تنها بخرامی زیراک نبود روی رقیبان ز جفایی خالی
6 با تو در خلوت خواهم که کنم عشرت از آنک بر ملاعیش نباشد زربایی خالی
7 مطرب، انصاف درین مجلس هم زحمت ماست لیک هم خوش نبود از دف و نایی خالی
8 تا کنم بر رخ تو همچو صراحی ز شراب مغز و اندیشه زهر رنج و عنایی خالی
9 به ادب می کنمت خدمت از آن سان که بود حرکاتم همه از چون و چرایی خالی
10 دست مال سر زلف ار نکنم گه گاهی بود از خدمت مالیدن پایی خالی
11 لیک اگر از سر مستی دهمت بوسه مرنج فعل مستان نبود خود ز خطایی خالی
12 ور ببر در کشمت هست هم از جا بمرو بهر این کار بکار آید جایی خالی