1 بر چهره یار ما نقابیست در جهان بر بحر وجود او حبابست جهان
2 در دیده تشنگاهن زآب هستی در بادیه طلب سرابست جهان
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پیش و قد ریش از سر و گلستان دم مزن در تماشای بهار و باغ و بستان دم مزن
2 چون دل دیوانه در زنجیر زلف دلبر است حلقه زنجیر آن مجنون بجنبان دم مزن
1 نهان پیر تو خویش آفتاب رخت از آنکه مانع ادراک اوست تاب رخت
2 رخت ز پرتو خود در نقاب میباشد عجب بود که نشد غیر ازین نقاب رخت
1 منم که روی ترا بینقاب میبینم منم که در شب و روز آفتاب میبینم
2 توئی که پرده ز رخسار خود برفکندی که تا جمال ترا بیحجاب میبینم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به