- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشقست طلسمی که در و بام ندارد آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد
2 بس حله الوان به قد عشق بریدند یک جامه به اندازه اندام ندارد
3 بادی که وزد وجد کند مست محبت عاشق سر سودای می و جام ندارد
4 بس زاویه حال مرا روز لطیف است تاب نفس صبح و دم شام ندارد
5 آغاز جنونم شد و پایان محبت کاریست به انجام که انجام ندارد
6 از خویش تسلی نشوم تا رمقی هست پروانه به جان باختن آرام ندارد
7 کوته نظران در طلب توشه راهند عرض دو جهان وسعت یک گام ندارد
8 زان دانه مشکین و خط سبز ندیدم مرغی که دلی در گرو دام ندارد
9 جان زیر لب از پا و سرش بوسه بچیند کان نخل بهشتی ثمر خام ندارد
10 سرخوش ز لبش بیش شدم کز لب ساغر می چاشنی تلخی دشنام ندارد
11 عریانی ما را شرف کعبه بپوشد درویش حرم جامه احرام ندارد
12 جز طبع «نظیری » که حق عشق ادا کرد کس نیست که در گردن ازو وام ندارد