- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لب آن شوخ طالب علم خندان است در واقع چو باز این غنچه شد حالم گلستان است در واقع
2 سخن با آنکه او با من به لفظ خویش میگوید نمیدانم چرا عالم پریشان است در واقع
3 به سر دستار میپیچد و من با خویش میگفتم که بر گرد سرش گردیدن آسان است در واقع
4 میان او که در دست تصور در نمیآید چرا در دست تصویر قلمدان است در واقع
5 اگر صد جان ستاند در عوض بوسی دهد زان لب بده بستان عزیز من که ارزان است در واقع
6 نمکپاش است لعلش در تبسم بر جراحتها چه شورشها در این کنج نمکدان است در واقع
7 اگر نه روی او قصاب را نور نظر باشد چرا چون چشم قربانگشته حیران است در واقع