لب آن شوخ طالب علم خندان از قصاب کاشانی غزل 206

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

لب آن شوخ طالب علم خندان است در واقع

1 لب آن شوخ طالب علم خندان است در واقع چو باز این غنچه شد حالم گلستان است در واقع

2 سخن با آنکه او با من به لفظ خویش می‌گوید نمی‌دانم چرا عالم پریشان است در واقع

3 به سر دستار می‌پیچد و من با خویش می‌گفتم که بر گرد سرش گردیدن آسان است در واقع

4 میان او که در دست تصور در نمی‌آید چرا در دست تصویر قلمدان است در واقع

5 اگر صد جان ستاند در عوض بوسی دهد زان لب بده بستان عزیز من که ارزان است در واقع

6 نمک‌پاش است لعلش در تبسم بر جراحت‌ها چه شورش‌ها در این کنج نمک‌دان است در واقع

7 اگر نه روی او قصاب را نور نظر باشد چرا چون چشم قربان‌گشته حیران است در واقع

عکس نوشته
کامنت
comment