- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این مثل در زمانه معروف است که عملها به وقت موقوف است
2 باش راضی بدانچه او دهدت گر همه زشت، ورنکو دهدت
3 نیک و بد نفع و ضر و راحت ورنج کز تو بگذشت در سرای سپنج،
4 یا چو افسانهایست یا خوابی یا چو در بها روان آبی
5 حاصل عمر جز یکی دم نیست و آن دم از رنج و غم مسلم نیست
6 نفسی کز تو بگذرد آن رفت در پی آن نفس نه بتوان رفت
7 کوش تا آن نفسکه آید پیش نشود از تو فوت ای درویش
8 از سر نفس خیز بهر خدای تا شوی روشناس هردوسرای
9 در ره عشق او بلاکش باش همچو ایوب در بلا خوش باش
10 چون در آید بلا، مگردان روی روی درحق کن و «رضینا» گوی