1 در عهد تو و منست در هفت اقلیم برخاستن امید و خون گشتن بیم
2 از جلوه چه ماند تا بسازند بهشت از شعله چه ماند تا بتابند جحیم
1 چو صبح من ز سیاهی به شام مانندست چه گوییم که ز شب چند رفت یا چندست؟
2 به رنج از پی راحت نگاه داشته اند ز حکمت ست که پای شکسته در بندست؟
1 سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است
2 انتظار جوله ساقی کبابم میکند می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش است
1 تا به سویم نظر لطف «جمس تامسن » است سبزه ام گلبن و خارم گل و خاکم چمنست
2 ای که تا نام تو آرایش عنوان بخشید صفحه نامه به شادابی برگ سمنست