-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن را که داغ عشقش پا تا به سر نباشد در دهر چون نهالی است کان را ثمر نباشد
2 از درد شام هجران دردی بتر نباشد بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد
3 جام شراب ساقی ما را نمیکند مست تا جای باده در وی خون جگر نباشد
4 گه در خیال زلفم گاهی به فکر کاکل ای کاش شام ما را هرگز سحر نباشد
5 در راه عشقبازی راضی نمیشود دل زخم خدنگ نازش گر کارگر نباشد
6 تابان چو عارض او در آسمان عزت حقا که در نکویی قرص قمر نباشد
7 در عشق زاد راهی جز درد نیست لازم تحصیل نان و آبی در این سفر نباشد
8 تا کی ز بهر صندل منت کشی ز دونان قصاب ترک سر کن تا دردسر نباشد