آن را که داغ عشقش پا تا به از قصاب کاشانی غزل 97

قصاب کاشانی

آثار قصاب کاشانی

قصاب کاشانی

آن را که داغ عشقش پا تا به سر نباشد

1 آن را که داغ عشقش پا تا به سر نباشد در دهر چون نهالی است کان را ثمر نباشد

2 از درد شام هجران دردی بتر نباشد بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد

3 جام شراب ساقی ما را نمی‌کند مست تا جای باده در وی خون جگر نباشد

4 گه در خیال زلفم گاهی به فکر کاکل ای کاش شام ما را هرگز سحر نباشد

5 در راه عشق‌بازی راضی نمی‌شود دل زخم خدنگ نازش گر کارگر نباشد

6 تابان چو عارض او در آسمان عزت حقا که در نکویی قرص قمر نباشد

7 در عشق زاد راهی جز درد نیست لازم تحصیل نان و آبی در این سفر نباشد

8 تا کی ز بهر صندل منت کشی ز دونان قصاب ترک سر کن تا دردسر نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment