-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بستهٔ زلف اوست دل، ای دل از آن کیست او خستهٔ چشم اوست جان، مرهم جان کیست او
2 شهری دل در آستین، بر درش آستان نشین اینت مسیح راستین درد نشان کیست او
3 شیفتگان یکان یکان مست لبش زمان زمان او رود از نهان نهان گنج روان کیست او
4 کشت مرا دلش به کین هست لبش گوا بر این خامشی گواه بین غنچه دهان کیست او
5 خلق چنان برند ظن کوست به جمله زان من من شده مست این سخن تا خود از آن کیست او
6 سینهٔ خاقانی و غم، تا نزند ز وصل دم دعوی عشق و وصل هم، تا ز سگان کیست او