سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

سعدی شیرازی
سعدی شیرازی

نشاید گفتن آن کس را دلی هست از سعدی شیرازی غزل 42

غزل 42 ام از 1930 غزلیات

نشاید گفتن آن کس را دلی هست

1 نشاید گفتن آن کس را دلی هست که ندهد بر چنین صورت دل از دست

2 نه منظوری که با او می‌توان گفت نه خصمی کز کمندش می‌توان رست

3 به دل گفتم ز چشمانش بپرهیز که هشیاران نیاویزند با مست

4 سرانگشتان مخضوبش نبینی که دست صبر برپیچید و بشکست

5 نه آزاد از سرش بر می‌توان خاست نه با او می‌توان آسوده بنشست

6 اگر دودی رود بی آتشی نیست و گر خونی بیاید کشته‌ای هست

7 خیالش در نظر، چون آیدم خواب؟ نشاید در به روی دوستان بست

8 نشاید خرمن بیچارگان سوخت نمی‌باید دل درمندگان خست

9 به آخر دوستی نتوان بریدن به اول خود نمی‌بایست پیوست

10 دلی از دست بیرون رفته سعدی نیاید باز تیر رفته از شست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست

شاعر شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست چه کسی است ؟

شاعر شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست سعدی شیرازی می باشد.

شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست چیست ؟

قالب شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست غزل است

مضمون اصلی شعر نشاید گفتن آن کس را دلی هست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر