- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن گرنج و آن شکر برداشت پاک وندر آن دستار آن زن بست خاک
2 باز کرد از خواب زن را نرم و خوش گفت: دزدانند و آمد پای پش
3 آن زن از دکان فرود آمد چو باد پس فلرزنگش به دست اندر نهاد
4 شوی بگشاد آن فلرزش، خاک دید کرد زن را بانگ و گفتش: ای پلید