1 خوش آن که دمی با تو کنم سیر چمن من پر کنم از اشک و تو از گل دامن
2 ما را نبود رقیب در پیرامن من باشم و تو باشی و تو باشی و من
1 مه دلاک من آیینه اهل نظر است هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است
2 در تمنای وصال دم تیغش همه دم عاشقان را تن چون موی بخونابه تر است
1 دلا تا کی چنین در قید آن زلف دو تا باشم اسیر دام محنت بسته بر دام بلا باشم
2 گهی بر یاد آن لبها سرشک لاله گون ریزم گه از بار غم آن ابروان خم دو تا باشم
1 زلال فیض بقا رشحه ز جام منست حیات باقی من نشاه مدام منست
2 بمن فرشته کجا می رسد ز رفعت قدر حریم درگه پیر مغان مقام منست