1 دلگرمی افزون می شود دور از مهی چون هر شبم گویا ببرج آتشین کردست منزل کوکبم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گر به شمشیر جفا پاره کنی سینهٔ ما همچنان مهر تو ورزد دل بیکینهٔ ما
2 رقم مهر و مه از سینهٔ افلاک رود نرود نقش خیال تو زآیینهٔ ما
1 چشم از دو جهان دوخت تماشای تو ما را کرد از همه بیزار تمنای تو ما را
2 این دیده که ما را بتو سرگرم چنین ساخت هم سوخته بیند بته پای تو ما را
1 آنم که سر نمیکشم از خنجر بلا دارم زعشق روی تو سر در سر بلا
2 عشقم ادیب و تخته ی تعلیم لوح صبر تن نسخه ی ملامت و دل دفتر بلا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به