1 پیوستن دوستان به هم آسان است دشوار بریدن است و آخر آن است
2 شیرینی وصل را نمیدارم دوست از غایت تلخیی که در هجران است
1 قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب هم حریفان تو میگویند پیش از آفتاب
2 آگهم از طرح صحبت تا شمار نقل بزم گر نسازم یک به یک خاطر نشانت بی حساب
1 بر قول مدعی مکش ای فتنهگر مرا گر میکشی بکش به گناه دگر مرا
2 پیشت به قدر غیر مرا اعتبار نیست بی اعتبار کرده فلک اینقَدَر مرا
1 یار ما بی رحم یاری بوده است عشق او با صعب کاری بوده است
2 لطف او نسبت به من این یک دو سال گر شماری یک دوباری بوده است