- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به حرف اهل غرض قرب و بعد ما بندست دل شکسته ما را هزار پیوندست
2 از آن دمم که به حیرت فکنده دیدن او نگه به گوشه چشمم هنوز در بندست
3 نگه دلیر نشد تا مژه به پیش آمد حجاب اگر پر کاهست، کوه الوندست
4 دو چشم ساکن بیت الحزن به من گرید که من اسیر به معشوقم او به فرزندست
5 درازدستی حسن که گل به جیبم ریخت؟ که تا به دامنم از جیب در شکرخندست
6 به کینه جوییی افلاک عشق می بازیم که هرکه دشمن ما شد به دوست مانندست
7 نه عیب تست که بیگانه وار می گذری کسی که زود گسل نیست دیر پیوندست
8 بیا که از می پارینه تلخ کام تریم اگر تو زهر چکانی به کام ما قندست
9 همه ترانه آفاق را ز بر داریم به گوشم آن چه نمی گردد آشنا، پندست
10 «نظیری » از تو به جان کندن است لب بگشا به این قدر که بگویی بمیر خرسندست