شبها گذرد که دیده نتوانم از سعدی شیرازی رباعی 9

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

شبها گذرد که دیده نتوانم بست

1 شبها گذرد که دیده نتوانم بست مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

2 باشد که به دست خویش خونم ریزی تا جان بدهم دامن مقصود به دست

عکس نوشته
کامنت
comment