- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گشتهست طپان جانم ای جان و جهان برگو هین سلسله درجنبان ای ساقی جان برگو
2 سلطان خوشان آمد و آن شاه نشان آمد تا چند کشی گوشم ای گوش کشان برگو
3 سری است سمندر را ز آتش بنمی سوزد جانی است قلندر را نادرتر از آن برگو
4 بنگر حشر مستان از دست بنه دستان با رطل گران پیش آ با ضرب گران برگو
5 زان غمزه چون تیرش و ابروی کمان گیرش اسرار سلحشوری با تیر و کمان برگو
6 برگو هله جان برگو پیش همگان برگو و آن نکته که میدانی با او پنهان برگو
7 از جام رحیق او مست است عشیق او پیغام عقیق او ای گوهر کان برگو
8 من بیزبر و زیرم در پنجه آن شیرم ز احوال جهان سیرم ز احوال فلان برگو
9 زیر است نوای غم و اندرخور شادی بم یک لحظه چنین برگو یک لحظه چنان برگو
10 خورشید معینت شد اقبال قرینت شد مقصود یقینت شد بیشک و گمان برگو
11 چون بگذری ای عارف زین آب و گل ناشف زان سو مثل هاتف بینام و نشان برگو
12 در عالم جان جا کن در غیب تماشا کن رویی به روانها کن زین گرم روان برگو
13 من بیخود و سرمستم اینک سر خم بستم ای شاه زبردستم بیکام و دهان برگو