گوئیی کز عشق او یک شهر از خاقانی شروانی قصیده 65

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

گوئیی کز عشق او یک شهر جان افشانده‌اند

1 گوئیی کز عشق او یک شهر جان افشانده‌اند زر و سر بر عشوهٔ آن عشوه‌دان افشانده‌اند

2 بر امیدی کز شکر سازد لبش تسکین جان هم گلاب از دیده و هم ناردان افشانده‌اند

3 آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کاب روی اندر ره آن دلستان افشانده‌اند

4 کم ز مرغ نامه آور نیست نزد بیدلان یاسج ترکان غمزه‌ش کز کمان افشانده‌اند

5 سوزن عیسی میانش رشتهٔ مریم لبش رومیان زین رشک زنار از میان افشانده‌اند

6 عشق بازان رخش خاقانی آسا عقل و جان پیش تخت بوالمظفر اخستان افشانده‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment