این خودسری که زلف تو ای دلربا از نیر تبریزی غزل 81

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

این خودسری که زلف تو ای دلربا کند

1 این خودسری که زلف تو ای دلربا کند با روزگار غم‌زدگان تا چه‌ها کند

2 زلف از کنار چاه زنخدان مگیر باز بگذار دستگیری افتاده‌ها کند

3 گشتم اسیر غمزۀ طفلی که صید دل هر لحظه دست گیردو بازش رها کند

4 مست است کرده ناوک مژگان بسینه راست ای دل بهوش باش که ترسم خطا کند

5 افتاده زاهدان به هم از بخل یکدگر ساقی کجاست کاو در میخانه وا کند

6 عاشق هزار جان به لب آرد ز انتظار تا لعل دلکش تو به عهدی وفا کند

7 من جان‌سپار و غمزهٔ شوخ تو جان‌ستان ناصح در این میانه فضولی چرا کند

8 نیرّ تطاولی که به بیگانه کس نکرد چشمان مست او همه با آشنا کند

عکس نوشته
کامنت
comment