- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شهٔ مشرق شده چون آفتاب وز تو جهان در حد مغرب بتاب
2 گر همه بر ماه رسد افسرم هم بتهٔ پای تو باشد سرم
3 رو تو چو خورشید زمشرق برای من بسم ، اسکندر مغرب گشای
4 نا تو به مشرق بوی و من به غرب حربه خورد هر که دراید به حرب
5 ور به ملاقات رهی رای تست افسر من خدمتی پای تست