- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پوچست قماش تو به اظهار تلافی ای کسوت موهوم فنا رنگ نبافی
2 نشکافت کس از نظم جهان معنی تحقیق از بسکه بهم تنگ نشستهست قوافی
3 در فکر خودم معنی او چهرهگشا شد خورشید برون ریختم از ذره شکافی
4 آیینه دلان جوهر شمشیر ندارند اجزای مدارایی ما نیست مصافی
5 زندانی حرمانکدهٔ داغ وفاییم بر ما نتوان بست خطاهای معافی
6 خون ناشده ره در دل ظالم نتوان برد جز آبکه دیدهست ز شمشیر غلافی
7 زین ما و من اندیشهٔ تحقیق که دارد معنی نفروشی به سخنهای گزافی
8 تا محمل آسایش جاوید توان بست یک آبلهٔ پاست درین مرحله کافی
9 گو این دو سه رنگت به توهّم نفریبد آیینه مشو تا نکشی منت صافی
10 زان پیش که احسان فلک شعله فروشد بیدل عرقی ریز به سامان تلافی