- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غنیمتی است دمی کان بفکر کار گذشت فتاد در سر این غم که روزگار گذشت
2 نداشت درد ولی درد کرد بیدردی نکرد کار ولیکن بدرد کار گذشت
3 بکار دوست نپرداخت لیک شد غمناک که روزگار چرا بی حضور یار گذشت
4 بفکر کار فتادن دلیل هشیاریست تو مغتنم شمر آن دم که هوشیار گذشت
5 تومغتنم شمر آن دم زبهر استغفار که آن هم ار نکنی کار زاعتذار گذشت
6 تو وقت کار همان دان که فکر کارت هست مگو چه کار کند کس چه وقت کار گذشت
7 بفکر کاری فتادی کنون بکن کاری که وقت میگذرد نفخهای یار گذشت
8 بگیر نفخهٔ از نفخ های ربانی وگرنه عمر تو امسال همچو پار گذشت
9 بفکر کار فتادی بگنج ره بردی تو میر گنج شو اکنون که رنج مار گذشت
10 بکار کوش و بمان فکر کارهان ای فیض گذشت آنچه برین خاطر فکار گذشت