خوش آن خلوت که چون آیی از طبیب اصفهانی غزل 117

طبیب اصفهانی

آثار طبیب اصفهانی

طبیب اصفهانی

خوش آن خلوت که چون آیی به روی غیر در بندم

1 خوش آن خلوت که چون آیی به روی غیر در بندم تو بگشایی میان و من پی خدمت کمر بندم

2 نگاری کز رخش یک لحظه نتوانم نظر بندم نمی‌دانم چه سان از کوی او رخت سفر بندم

3 چه طرفی زآشیان بستند مرغان تا درین گلشن روم من آشیان تازه‌ای بر یکدگر بندم

4 ز دهقانی که چشم تربیت دارم چه حالست این که نخلم را فکند از پای تا رفتم ثمر بندم

5 دلت از ناله‌ام گر با ترحم آشنا گردد اشارت کن که چون نی بهر نالیدن کمر بندم

6 به نالیدن خوشم ورنه مرا کاری نمی‌باشد از آن هرشب در کاشانه بر روی اثر بندم

7 طبیب این لازم عشقست کان بیدادگر با من کند هرچند جور افزون بر او دل بیشتر بندم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر