1 عمریست که از دلم جنون می جوشد از دیده ام اشگ لاله گون می جوشد
2 در وادی عشق چشم گریان منست آن چشمه کزو همیشه خون می جوشد
1 حاشا که کشم بهر طرب ساغر جم را از غم چه شکایت من خو کرده بغم را
2 هیهات کز ایام حیاتش بشمارم روزی که نیابم بدل آسیب الم را
1 قسمتم گرمی بازار نگردد هرگز کس خریدار من زار نگردد هرگز
2 ای خوش آن می که چو هشیار کشد ز آن گردد آنچنان مست که هشیار نگردد هرگز