1 عبرت انجمن جاییست مأمنی که من دارم غیر من کجا دارد مسکنی که من دارم
2 در بهار آگاهی ناز خودفروشی نیست رنگ و بو فراموش است گلشنی که من دارم
3 موج گوهرم عمریست آرمیده میتازد رنج پا نمیخواهد رفتنی که من دارم
4 منت کفن ننگ است بر شهید استغنا غیرت شرر دارد مردنی که من دارم
5 خامشی ز هیچ آهنگ زیر و بم نمیچیند نا شنیده تحسینیستگفتنیکه من دارم
6 وضع مشرب مجنون فاشتر ز رسواییست در بغل نمیگنجد دامنی که من دارم
7 دار و ریسمان اینجا تا به حشر در کار است شمع بزم منصوریستگردنیکه من دارم
8 آه درد نومیدی بر که بایدم خواندن داشت هرکه را دیدم شیونیکه من دارم
9 پیش ناوک تقدیر جستم از فلک تدبیر گفت دیدهای آخر جو شنی که من دارم
10 چرب و نرمی حرفم حیلهکار افسون نیست خشک میدود بر آب روغنی که من دارم
11 حرف عالم اسرار بر ادب حوالت کن دم زدن خس و خار است گلخنی که من دارم
12 غور معنیام دشوار، فهم مطلبم مشکل بیدل از زبان اوست این منیکه من دارم