- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا دلیست که در وی بغیر دوست نگنجد درین حضیره هر آنکس که غیر اوست نگنجد
2 ز مغز و پوست برون آ که در حضیره قدس کسی نیامده بیرون ز مغز و پوست نگنجد
3 سرای حضرت جانان ز رنگ و بوست مقدس در آن سرای کسی را که رنگ و بوست نگنجد
4 چو آینه همگی روی باش بهر تجلی که روی او بدلی کان نه کان نه جمله دوست نگنجد
5 تو از میانه میدان کناره گیر که اینجا جز آنکه در خم چوگان او چو گوست نگنجد
6 دلی چو بحر بباید و گرنه موج محیطش در آندلی که به تنگی بسان جوست نگنجد
7 میان مجلس دریاکشان بجام حقیقت سری که مست نا از ساغر سبوست نگنجد
8 به پیش یار بدین وصف و حلق نتوان شد ان آنکه هرکه بدان وصف و خلق خوست نگنجد
9 ز گفتگوی گذر کن چو مغربی که درین کوی کسی که میل دلش سوی گفت و گو است نگنجد