روز میگردد اگر رو مینمائی از فیض کاشانی غزل 569

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم

1 روز میگردد اگر رو مینمائی در شبم جان بتن می‌آیدم چون می‌نهی لب بر لبم

2 میرسد هر دم خیالت میبرد از جا دلم چون هوا تأثیر کرد از شوق میگیرد تبم

3 چارهٔ تعلیم کن در هجر جانسوزت مرا یا ز وصل روح افزایت بر آور مطلبم

4 نیست خود سنگ دل بیرحم تو آخر چرا در نمیگیرد درو فریاد یا رب یاریم

5 تیغ در کف چون برون آئی بقصد کشتنم جانم از شادی باستقبالت آید تا لبم

6 باد حسنت را فداجان و دل و عمر و حیاه باد عشقت را اسیر ایمان و دین و مذهبم

7 گر بدست خویش خواهی کرد بسمل فیض را تا بحشر از ذوق آن خواهد طپیدن قالبم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر