همیشه تا تن من برقرار از اوحدی مراغه‌ای غزل 324

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

همیشه تا تن من برقرار خواهد بود

1 همیشه تا تن من برقرار خواهد بود به کوی عشق دلم را گذار خواهد بود

2 سرم به خاک بپوسید و آتش غم دوست در استخوان تن من به کار خواهد بود

3 بتا، بدور غم خویش کشته گیر مرا جنایت تو اگر زین شمار خواهد بود

4 ز بهر کشتن من چرخ تیز می‌بینم که باستیزهٔ چشم تو یار خواهد بود

5 بلای عشق تو خوش کرده‌ایم با دل خود به بوی آنکه خزان را بهار خواهد بود

6 دلم ز هجر تو اندر حساب داشت غمی گمان که برد که چندین هزار خواهد بود؟

7 بیا، که تا نبود پیشت اوحدی را باز همیشه دیدهٔ او اشکبار خواهد بود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر