1 ما را نبود دلی که خرم گردد خود بر سر کوی ما طرب کم گردد
2 هر شادی عالم که بما روی نهد چون بر سر کوی ما رسد غم گردد
1 از چرخ فلک گردش یکسان مطلب وز دور زمانه عدل سلطان مطلب
2 چون روزی پنج در جهان خواهی بود آزار دل هیچ مسلمان مطلب
1 یا رب ز کرم دری برویم بگشا راهی که درو نجات باشد بنما
2 مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما
1 مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت دیوانهٔ عشق تو سر از پا نشناخت
2 هر کس بتو ره یافت ز خود گم گردید آنکس که ترا شناخت خود را نشناخت
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما