- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر شرم وصالت نبود قفل زبانم گویم که فراق تو چها کرد به جانم
2 هنگام شکایت ز تو، از بس که گزیدم چون بار صنوبر شده صد پاره زبانم
3 لرزد چو جرس بر سر هر ناله مرا دل گویا که به غمهای تو پیوسته فغانم
4 گر بر ورق دل نهم انگشت، ز گرمی چون خامه مو دود برآید ز بنانم
5 امروز نیم رانده ز بزم تو چو قدسی عمریست که از دور به حسرت نگرانم