-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اندر آن رقعه نبشته بود این که برون شهر گنجی دان دفین
2 آن فلان قبه که در وی مشهدست پشت او در شهر و در در فدفدست
3 پشت با وی کن تو رو در قبله آر وانگهان از قوس تیری بر گذار
4 چون فکندی تیر از قوس ای سعاد بر کن آن موضع که تیرت اوفتاد
5 پس کمان سخت آورد آن فتی تیر پرانید در صحن فضا
6 زو تبر آورد و بیل او شاد شاد کند آن موضع که تیرش اوفتاد
7 کند شد هم او و هم بیل و تبر خود ندید از گنج پنهانی اثر
8 همچنین هر روز تیر انداختی لیک جای گنج را نشناختی
9 چونک این را پیشه کرد او بر دوام فجفجی در شهر افتاد و عوام