بود آن وقتی که دشنام تو خاطر از وحشی بافقی غزل 143

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود

1 بود آن وقتی که دشنام تو خاطر خواه بود بنده بودیم و زبان ماجرا کوتاه بود

2 حق یاریهای سابق گر نبستی راه نطق درجواب این که گفتی نکته‌ای در راه بود

3 پیش ازینم جان فزودی لذت دشنام او اله اله از چه امروز اینچنین جانکاه بود

4 گو مده فرمان که دیگر نیست دل فرمان پذیر حکم او می‌رفت چندانی که اینجا شاه بود

5 سالها هم بگذرد وحشی که سویش نگذرم تا نپنداری که خشم ما همین یک ماه بود

عکس نوشته
کامنت
comment