در ده: سگ زشتی از میرزاده عشقی دیوان اشعار 12

میرزاده عشقی

آثار میرزاده عشقی

میرزاده عشقی

در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر

1 در ده: سگ زشتی بود، موریخته و لاغر پیوسته دم اندر پا، پژمرده سر و یالی

2 چندی سوی شهر آمد، از شدت بی قوتی اشکم ز عزا برهاند، تا ماند در آنسالی

3 ناگاه چه باز آمد، دیدند که گردیده در فربهی و چاقی، یک زبده سگ عالی

4 گفتند (خلیلی)اش، بایست و همی دیدند بر هر که زند نیشی، با ضربت چنگالی

5 نابود خلیلی چون ناچار شده بستند از پارچه خلخال، بر گردن آن شالی

6 گویند که شد ممتاز، آن خرفه ز همسرها زآن روی دگر گردید معروف به (خلخالی)

7 من خویش نمی دانم، بر گردن آنکو گفت گویا که همان باشد: خلخالی الحالی

عکس نوشته
کامنت
comment