- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم آمد بهار و فکر شراب کهن کنم
2 حاشا که با جمال جهانگیر عارضت نظاره جانب گل و برگ سمن کنم
3 در دوزخ از خیال توام دست میدهد دوزخ بیاد روی تو گلشن شکن کنم
4 بهر نثار مقدم تو هر دم از سرشک دامان خویش پر ز عقیق یمن کنم
5 تا دیده ام من اهرمن خال عارضت بر آن سرم که سجده بر اهرمن کنم
6 ز اسرار خویش آگهی اسرار را دهم چون با خود آیم و سفر از خویشتن کنم