- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم ناموس را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم
2 چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم
3 گر خواهیم در بند غم پای وفا در سلسله کردم میان خاک و خون زنجیر فرسایی کنم
4 تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت دل را نگهبانی دهم خود را تماشایی کنم
5 گفتم که خود رایی مکن گفت اینچنین باشد ولی وحشی کجا شیدا شود گر ترک خود رایی کنم